معماری اسلامی

آشنایی با مبانی معماری اسلامی

سرآغاز ...

سرآغاز

یادداشت مدیر وبلاگ

گاهی دوستان بحث می کنند که معماری ما اسلامی نیست. من می گویم معماری ما هنوز "معماری" نیست. صحبت یکی از اساتید روی من خیلی تاثیر گذاشت که می گفت: ما علوم اسلامی و غیر اسلامی نداریم. ما "علم" داریم و در مقابلش "جهل". یعنی یا این حرف درست است یا نه. اگر درست است نمی توانیم بگوییم چون یک آدم مدرن این حرف را زده پس غلط است. و اگر نیست، نمی توانیم بگوییم اسلامی است. اینجا هم دعوا برسر "معماری" بودن است. یعنی باید معماری ما درست باشد؛ آنموقع می شود گفت که اسلامی است. وقتی ما معماری نداشته باشیم -و دغدغه اش را نیز نه- بحث از اسلامی و یا غربی کردن ابتر است و ناقص و بی سرانجام...

۲۸ آذر ۹۶ ، ۱۳:۳۷ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
mohammadreza bahadori

خطر جذابیت‌های غیرسینمایی

به نام خدا
خطر جذابیت‌های غیرسینمایی

یکی از مهم‌ترین عواملی که باعث موفقیت یک فیلم، و اقبال مخاطب به آن می‌شود، مساله جذابیت است. برای اینکه مخاطب از فیلم شما استقبال کند، مثلا وقت بگذارد و پای تلوزیون آن را تماشا کند، یا بلیط بخرد و در سالن فیلم شما را ببیند، یا لوح فشرده آن را بخرد و یا ... برای همه اینها، یکی از شرایط اصلی این است که فیلم شما به اندازه کافی جذاب باشد. برای اینکه یک فیلم، جذابیت واقعیِ سینمایی داشته باشد، نیاز به داشتن ایده خوب، صرف وقت و هزینه، فیلمنامه خوب و ... دارد. طبیعی است که ایده خوب خیلی سخت به دست می‌آید و آدمی هم که روی کارش وقت بگذارد و یک ایده خوب را تا تبدیل شدن به یک فیلم خوب، پرورش دهد کم گیر می‌آید. وقتی شما ایده خوبی برای فیلمسازی نداشته باشید، و فیلمساز کاربلد و ماهری هم نباشید، می‌توانید با به‌کارگیری جذابیت‌های غیرسینمایی (جذابیت‌هایی که برای ایجاد آنها لازم نیست سینما بلد باشید) فروش فیلم‌تان را تضمین کنید. جذابیت‌های غیرسینمایی خیلی سریع‌تر و راحت‌الحلقوم‌تر شما را به جواب می‌رسانند و فروش فیلم را -بدون نیاز به داشتن ایده خوب- تضمین می‌کنند. این نوع جذابیت‌ها، اما برای سینما بسیار خطرناک هستند و آفت هر نوع سینمایی به حساب می‌آیند. در این مطلب قصد دارم خطر این دسته از جذابیت‌ها را توضیح بدهم. اما قبلش بهتر است کمی با این جذابیت‌ها آشنا شویم. برخی از این جذابیت‌ها عبارت‌اند از:

۱-جاذبه موضوع داغ:
شاگرد تنبلی را فرض کنید که توان نوشتن یک مقاله خوب را ندارد. با خود فکر می‌کند که چطور نمره قبولی را از استاد بگیرد. ناگهان ایده‌ای به ذهنش می‌رسد. با خود می‌گوید: «من که بلد نیستم مقاله خوب بنویسم، اما موضوعی را انتخاب می‌کنم که استاد به آن علاقه دارد. استاد که ببیند من فلان موضوع را انتخاب کرده‌ام، به من ارفاق می‌کند و موقع نمره دادن دست بالا را می‌گیرد، هرچند مقاله خوبی هم نشده باشد.» این تکنیک نه فقط در دانشگاه، که در فیلمسازی هم کاربرد دارد. بلد نیستی فیلم خوب بسازی، عوضش موضوع خوب انتخاب کن. موضوع هم هرچقدر جنجالی‌تر و پرسروصداتر، بهتر. بگرد یک موضوع داغ پیدا کن. موضوع داغ هرچیزی می‌تواند باشد: تجاوز جنسی، پارانویای سیاسی، فرار مغزها، فقر و فحشاء و... هرچه موضوع داغ‌تر و ملتهب‌تر، احتمال فروش فیلم تو بیشتر. درنهایت هم مهم نیست که فیلمت خوب نشده، مهم این است که رفته‌ای سراغ فلان موضوع. به این میگن نانِ موضوع را خوردن و به عبارت دقیق‌تر، کاسبی با دردهای مردم.

۲-جاذبه سلبریتی‌ها:
اگر به هر علتی سراغ موضوعات داغ نرفته‌اید و قصد دارید یک فیلم معمولی بسازید، می‌توانید از سلبریتی‌ها در فیلم‌تان استفاده کنید. سلبریتی‌ها برای حضور در فیلم شما دستمزد بالایی می‌گیرند، عوضش فروش فیلم شما بالاتر می‌رود، پس دعوت از آنها صرفه اقتصادی دارد. افراد بسیاری هستند که به داستان یا موضوع فیلم چندان اهمیتی نمی‌دهند و ملاک انتخابشان، عکس سلبریتی‌ها روی پوستر فیلم است. هرچه یک سلبریتی طرفداران بیشتری داشته باشد، تاثیرش در فروش فیلم شما بیشتر است، و طبیعتا دستمزدی که طلب می‌کند هم بالاتر است. در واقع پولی که او می‌گیرد، بابت انجام کار حرفه‌ای (بازیگری) نیست، بلکه صرفا بابت حضورش در فیلم پول می‌گیرد. بیشتر توضیح نمی‌دهم چون مصداقش را این روزها حتما دیده‌اید.

۳-جاذبه پروداکشن:
یکی دیگر از شگردهایی که در صورت نداشتن ایده خوب برای ساخت فیلم، خیلی به کار می‌آید، تمرکز روی پروداکشن فیلم است. خب هر فیلمی برای اینکه واقعی‌تر به نظر برسد، باید روی اجرای صحنه‌های مختلف وقت و هزینه کافی بگذارد. به این اصطلاحا پروداکشن گفته می‌شود. فیلم‌های بیگ‌پروداکشن (big production) آن دسته از فیلم‌ها هستند که پروداکشن عظیم‌تر و پرزرق ‌و برق‌ تری دارند. یعنی مثلا اژدهاهای شبیه‌سازی‌شده بیشتری دارند، دکور عظیم‌تری دارند، صحنه‌های اکشن خیلی خفن! شبه‌واقعی (یا حتی واقعی) دارند، جلوه‌های ویژه و مناظر چشم‌نوازتری دارند، از خانه‌های گران‌قیمت‌تری برای فیلم‌برداری استفاده کرده‌اند و... هرچند پروداکشن بزرگ و پرخرج، بدون داشتن ایده خوب، عملا هدر دادن پول و امکانات است، اما همچنان ممکن است توجه برخی مخاطبین را جلب کرده و میزان فروش فیلم را بالا ببرد. دقت کنید سازندگان این دسته از آثار، بیش از آنکه فیلم‌ساز باشند، یک تکنیسین قوی هستند. یک تکنیسین قوی قطعا به درد می‌خورد، اما نه در مقام کارگردان.

۴-جاذبه جنسی:
جاذبه جنسی هم که خیلی توضیح خاصی لازم ندارد. همه ما بالاخره یا زن هستیم یا مرد، و در هرکدام از این دو حالت با مساله جنسیت ناآشنا نیستیم. وقتی فیلم‌ساز ایده درست و حسابی برای ساخت فیلم نداشته باشد، ممکن است بخواهد با صِرف گنجاندن صحنه‌های تحریک‌آمیز در فیلم، به فروش دست پیدا کند. بالاخره فیلم‌هایی که یک سطر فیلمنامه فکرشده ندارند، بازی‌های بسیار بی‌مزه‌ای دارند، و بعضی موقع هر دیالوگ‌شان مثل آب یخی روی سر آدم است، باید یک جوری بفروشند دیگر. بگذریم. این نوع جاذبه چون هزینه و امکانات کمتری هم لازم دارد (نسبت به جاذبه پروداکشن)، در کشورهایی که امکانات فیلم‌سازی پایین‌تر است، بیشتر مورد استفاده قرار می‌گیرد. مثلا ترکیه، ایران قبل از انقلاب (و حتی بعد از انقلاب) و...

۵-جاذبه تبلیغات:
فرض کنید تا اینجای کار ساخت فیلم تمام شده، و شما درست و حسابی نتوانسته‌اید جذابیت لازم را ایجاد کنید، یا اینکه ایجاد کرده‌اید اما پیش‌بینی‌تان این است که به آن اقبال و فروشی که انتظار دارید دست نخواهید یافت. اما حالا دیگر فیلم ساخته شده و شما وقت یا هزینه برای بازگشت به ابتدای راه و بهتر کردن کارتان را ندارید. چه باید کرد؟ آهان. اینجاست که با کمی هزینه کردن روی تبلیغات، می‌توانید بازگشت سرمایه خوبی داشته باشید. احتمالا منتقدین و شخصیت‌هایی هستند که پول می‌گیرند و از کار شما تعریف می‌کنند، و مجلاتی هم هستند که پول می‌گیرند و پوستر فیلم شما را روی جلد می‌چسبانند، پیج‌های اینستاگرامی پیدا می‌شوند که با دریافت هزینه، فیلم شما را تبلیغ می‌کنند و حتی جشنواره‌هایی هستند که در ازای دریافت پول، به فیلم شما جایزه می‌دهند (بالاخره پول برگزاری جشنواره باید از یک جایی بیاید دیگر). پس کافیست کسانی که پول می‌گیرند و ازتان تعریف می‌کنند و برایتان نوشابه باز می‌کنند را پیدا کنید و کمی در این مرحله هزینه کنید. همین!

۶-دیگر جاذبه‌ها:
چیزهای دیگری هم اگر خودتان یادتان آمد اضافه کنید. مثلا دعوت از یک خواننده معروف و چسباندن ترانه‌های حوصله‌سربر بی‌ربط وسط فیلم...

خب، سوال این است که راه‌حل این مشکل چیست؟ برای پیدا کردن راه‌حل، باید ریشه این مشکل را پیدا کنیم. ریشه این مشکل را در یک عبارت ساده می‌توان فهمید: قانون عرضه و تقاضا. چرا چنین فیلم‌هایی ساخته می‌شوند؟ چون مشتری دارند. چون مردم پول می‌دهند تا همین فیلم‌ها را ببینند. مثل این است که بپرسی چرا رستوران‌ها غذاهای چرب و چیلی که روغن از آنها چکه می‌کند به مردم می‌فروشند؟ خب ساده است. چون مردم غذاهای چرب و چیلی دوست دارند. تقاضای این نوع غذاها وجود دارد، پس خودبه‌خود یک عده‌ای می‌روند که همین را عرضه کنند. به این می‌گویند قانون عرضه و تقاضا. اگر می‌خواهیم ریشه‌ای مشکل را حل کنیم، باید تقاضا را از بین ببریم. وقتی تقاضا از بین رفت، عرضه‌ای هم در کار نخواهد بود. اگر مردم یاد بگیرند که غذای ناسالم نخورند و فیلم ناسالم نبینند، کسب و کار کسانی که غذا یا فیلم ناسالم تولید می‌کنند هم کساد خواهد شد. اگر ریشه‌ای مشکل را حل نکنیم و فرهنگ مردم را اصلاح نکنیم، تقاضا همچنان وجود خواهد داشت. وقتی تقاضایی باشد، عرضه خودبه‌خود یک سوراخی برای نفوذ پیدا خواهد کرد. پری‌رو تاب مستوری ندارد، گر در ببندی، سر از روزن برآرد... اگر تقاضا وجود داشته باشد، نمی‌توان با سانسور و بگیر و ببند جلوی عرضه را گرفت. بگذارید یک مثال بزنم: چرا انیمیشن‌های هالیوودی «قصه دراماتیک سینمایی» دارند؟ چیزی که باعث شده تقریبا برای همه سنین در همه نقاط دنیا جذاب باشند. به نظر من علت اصلی این مساله مخاطب است. فیلم‌ساز در مقابل خود کودک را به عنوان مخاطب می‌بیند و قرار است راهی برای سرگرم کردن او پیدا کند. خب می‌رود گزینه‌های مختلف را برای سرگرم کردن کودک امتحان کند. او پس از مدتی متوجه می‌شود که حیله‌های قبلی‌اش دیگر جواب نمی‌دهند. کودک فریب سوژه ملتهب را نمی‌خورد. چرا؟ چون کودک اصلا خبری از این چیزها ندارد و در عالم کودکی خودش زندگی می‌کند. سلبریتی‌ها هم خیلی جوابگو نخواهند بود. چون کودک جماعت، اولا خیلی ارتباطی با سلبریتی‌ها ندارد (آنقدر که ما بزرگ‌ترها داریم) و ضمنا سلبریتی‌ها توی کارتون که دیگر نمی‌توانند بیایند. کارتون است. فیلم که نیست. کودکان همچنین به فهرست جوایزی که فیلم از جشنواره‌ها گرفته هم توجهی ندارند. اصلا جزء دغدغه‌هاشان نیست. جاذبه جنسی هم جواب نمی‌دهد. چون کودکان به اندازه بزرگ‌سالان هنوز درگیر مساله جنسی نشده‌اند. (ضمن اینکه فیلم‌های رده سنی کودک و نوجوان، محدودیت استفاده از صحنه‌های جنسی هم دارند، حتی در جایی به اسم خارج! و همچنین در همه جای دنیا، کودکان با والدین خود فیلم می‌بینند، و اگر صحنه‌های جنسی در این آثار گنجانده شود، ممکن است والدین، این فیلم‌ها را برای تماشای کودکان‌شان انتخاب نکنند.) نه سلبریتی، نه اسکار و کن، نه صحنه‌های جنسی، نه موضوع داغ تنوری. ای بابا! پس این وروجک‌ها را چجوری باید سرگرم کرد؟ فقط یک روش دیگر مانده: استفاده از جاذبه پروداکشن. که آنهم بدون «قصه دراماتیک سینمایی» جواب نمی‌دهد. تنها چیزی که واقعا و به تمام معنا کودکان را جذب می‌کند، قصه است. کودکان با هیچ‌چیز به اندازه قصه ارتباط نمی‌گیرند. پس فیلم‌ساز چاره‌ای نمی‌بیند جز اینکه دغل‌بازی را کنار بگذارد و برود فیلمِ خوبِ قصه‌گو بسازد و البته برای این کار باید زحمت کشید و عرق ریخت. انیمیشن‌های هالیوودی اینجوری پیشرفت کردند عزیزم. هالیوود می‌خواست با کودکان ارتباط بگیرد و رویشان تاثیر بگذارد. اگر می‌توانست با همان روش‌هایی که سر ما بزرگ‌ترها کلاه می‌رود، سر بچه‌ها هم کلاه می‌گذاشت و اینهمه هزینه نمی‌کرد. اما می‌بیند چاره‌ای ندارد. کودکان برخلاف انتظار فیلم‌بین‌هایی به شدت قهارتر و تیزبین‌تر از ما آدم‌بزرگ‌ها هستند. سر آنها به این راحتی کلاه نمی‌رود. هالیوود مجبور می‌شود برای ارتباط گرفتن و تاثیرگزاری روی مخاطب کودک، برود فیلم خوب بسازد. اگر ما آدم‌بزرگ‌ها هم مثل وروجک‌ها فریب حنای فیلم‌ساز را نمی‌خوردیم، عاقبت سینمای بزرگ‌سال این نمی‌شد. کودکان به صورت طبیعی و به اقتضای سن‌شان، تقاضای یک سینمای سرگرم‌کننده غیرفریب‌کار داشته اند. خب چون تقاضا بوده، عرضه هم به همین سمت رفته است. حالا ما باید از خود بپرسیم که چه می‌خواهیم؟ مثل کودکان یک سینمای سرگرم‌کننده باکیفیت می‌خواهیم؟ سینمای دغدغه‌مند اجتماعی می‌خواهیم؟ سینمای هویت‌دار می‌خواهیم؟ نمی‌دانم چه می‌خواهیم. هرچه که می‌خواهیم اول باید تقاضایش را بوجود بیاوریم. با نوشتن نقد. باید با نقد، بزرگ‌سالان را هم مثل کودکان فیلم‌بین‌هایی تیزبین بار بیاوریم و ذهن‌شان را به تحلیل عادت بدهیم تا فرق جنس اصل و بدلی را بفهمند و سرشان کلاه نرود، در غیر این صورت همین آش خواهد بود و همین کاسه. این مشکل فقط با نقد قابل حل است، نه چیز دیگر. فقط با نقد می‌توان مردم را آگاه کرد و متوجه‌شان کرد که فیلم‌ساز دارد سرشان کلاه می‌گذارد. فیلم‌ خوب می‌خواهیم؟ باید تقاضایش در مردم بوجود بیاید. فیلم بد نمی‌خواهیم؟ باید تقاضایش را از بین ببریم. امیدوارم هرکدام از ما به سهم خودمان بنویسیم و آگاه کنیم. دم همگی گرم و سر همگی خوش. پایان.

۲۵ خرداد ۰۱ ، ۱۵:۲۰ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
mohammadreza bahadori

آیا «معماری معناگرا» ؛ معنا دارد؟

به نام خالق زیبایی ها

آیا «معماری معناگرا» ؛ معنا دارد؟

یا

امکان سنجی تحقق معنا در کالبد معماری

محمدرضا بهادری

 

                یکی از گرایش های معماری اسلامی، گرایش معناگرا است. در این گرایش معمار می کوشد مفاهیم عمیق عرفانی را در قالب اثرش منتقل کند. این گرایش در بین جویندگان معماری اسلامی طرفداران بسیاری پیدا کرده است. این نوشتار در پی آن است که نخست نشان دهد مفاهیم عرفانی و اشراقی آنچنان که در ادبیات و شعر قابل بازگو است؛ در معماری قابل بیان نیست. و بعد اینکه اگر براستی هنرمند در پی بیان این گونه مفاهیم در معماری است، باید راه صحیح آن را بشناسد و در آن مسیر بکوشد.

دریافت

۱۴ آذر ۹۷ ، ۱۵:۲۵ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
mohammadreza bahadori

مردم شناسی شهری | ابراهیم فیاض

شهر زنده است؛ نفس می کشد یا به نفس نفس می افتد
زندگی اجتماعی در عصر جدید با محوریت شهر رقم می‌خورد. شهر ظرفی است که حیات اجتماعی در آن جاری می‌شود. شهر در مردم‌شناسی نه به عنوان کالبدی بی‌جان، بلکه به عنوان ارگانیسمی حیات‌مند و سوژه‌ای مستقل مطالعه می‌شود. برای مردم‌شناس شهر زنده است؛ هم نفس می‌کشد و هم به نفس‌نفس می‌افتد. رابطه مردم‌شناس و شهر، نه سوژه-ابژه بلکه سوژه-سوژه است. به‌این‌ترتیب مردم‌شناس شهری، در مطالعه شهر به دنبال ایجاد بیناذهنیت میان خود و شهر است تا وارد دنیای شهر شود و آن را فهم کند.

دکتر ابراهیم فیاض، استاد مردم‌شناسی دانشگاه تهران، در این سخنرانی به تشریح نگاه مردم‌شناسانه در مواجهه با موضوع شهر پرداخته است. او شهر را مظهر فلسفه و طبیعت را مظهر عرفان می‌داند و می‌گوید در وضعیتی که طبیعت از شهر جدا افتاده، حکمت در پی پیوند این دو است تا شهر حکیمانه، هم شهر فلسفه باشد و هم شهر طبیعت، هم شهر بیان باشد و هم شهر سکوت، هم شهر هیجان باشد و هم شهر آرامش.

این سخنرانی با عنوان «نگاه مردم‌شناسانه به شهر»، ۸آذر۱۳۹۶، در دوره آموزشی شهرگفتار از سوی موسسه «هنگامه خرد» در دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران برگزار شد.

منبع: سیمافکر

مشاهده ویدیو در سیمافکر

مشاهده ویدیو در آپارات

۰۸ آبان ۹۷ ، ۱۵:۲۴ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
mohammadreza bahadori

به مصطفی اسماعیل عشق می ورزم!

نگاره: مصطفی اسماعیل در میان مردم می خواند!


یادم هست اولین بار که نوارهای استاد به دستم رسید، بسیار برایم زیبا و دلنشین بود. یکی از نوارهای استاد را که خیلی به آن علاقه داشتم؛ روزانه گوش می دادم و خسته نمی شدم. هیچ وقت صدای دیگری اینطور برایم جلوه نکرده بود. اولش اسم استاد را هم نمی دانستم؛ بعد فهمیدم او مصطفی اسماعیل (1)، اکبرالقراء (بزرگترین قاری) مصر است.

اما چرا بین اینهمه، من مصطفی اسماعیل را انتخاب می کنم؟ یک جمله ای بود منسوب به یکی از بزرگان که می گفت: مصطفی اسماعیل چنان قرآن می خواند که گویا قرآن دارد نازل می شود. چطور کسی می تواند جوری بخواند که شنونده احساس کند قرآن دارد همین الان نازل می شود؟ کدام صدا می تواند اینقدر زیبا باشد -هرچند طنین صدای استاد در مقایسه با دیگران خیلی مورد توجه نبوده- که پس از 4 دهه که از وفات او می گذرد، همچنان مخاطب عام و خاص خود را داشته باشد؟

اولین نکته که شاید کسی خیلی به آن توجه نکند؛ ارتباط با مخاطب است. هنر یک گفت و گوست: گفت و گویی میان هنرمند و مخاطب. که در این میان هم مخاطب تربیت می شود، هم هنرمند راه خود را می یابد و هم اثر هنری آرام آرام شکل گرفته و از بیهودگی جدا می شود. مصطفی اسماعیل در این نکته شاخص است. او کسی است که بیش از هر موسیقی دان دیگری در ارتباط با مردم است. تقریبا تمام اجراهای او در ارتباط مستقیم با مخاطب شکل می گیرد. مخاطب هرجا خوشش بیاید تشویق می کند و احتمالا درخواست می کند بعضی قطعات تکرار شود. مخاطب گاه دست زیر چانه می گذارد، گاه گرفته و عبوس می شود و زمانی از سر ذوق فریاد سر می دهد. هنرمند همین اقبال و ادبار مخاطب عام کوچه و بازار را سنگ محک هنر خود قرار می دهد تا بداند آنچه به خیال او بسیار لطیف و زیباست؛ واقعا همینگونه هست یا نه؟ و در همین کنش و واکنش است که هنرمند بار دیگر چیزی به اثر خود می افزاید و بعضی کاستی ها را برطرف می کند تا هنری بیافریند که هم محاکات معنا و مفهوم آیات باشد، و هم مخاطب را سر ذوق بیاورد و تشنه جستار و فهم و اندیشه در متن آیات کند. از این رو در اینجا، شکل گیری اثر، بخشی از پیش تعیین شده و بخشی دیگر پویا و سیال -در ارتباط با مخاطب- است.

آثار مصطفی اسماعیل تجربه ای از درگیری هنرمندانه با تکنیک موسیقی است. استاد در ابتدای عمر خود صدایی دلنواز و جادویی دارد که هر مخاطبی را به خود جلب می کند. در آغاز میانسالی حادثه ای ناگوار برای استاد رخ می دهد و به صدای استاد خدشه وارد می شود. استاد این محدودیت را به فرصت تبدیل می کند و شاهکار می آفریند. مصطفی اسماعیل در تمامی نغمات استاد است و به خوبی اجرا می کند.

اما مهم ترین نکته، بیان هنری هنرمند است؛ یعنی هنرمند بتواند تجربه حسی به مخاطب منتقل کند. یک زمانی از یک قاری انتظار می رود که قرآن را زیبا بخواند. اما مصطفی اسماعیل چیزی بیش از اینها دارد. او سوره "الحاقه" را طوری می خواند، گویی قیامت برپا شده است. آیات بهشت را طوری می خواند که مخاطب خود را در بهشت متنعم می یابد، آیات دوزخ را چنان می خواند که هرکسی از آتش آن بیمناک می شود. آیات قدرت الهی را با قدرت و صلابت ادا می کند و هنگام دعا و درخواست از خدا خشوع و خضوع دارد. مخاطب نیز بیش از اینکه شیفته صدا باشد، شیفته همین لحن و ادای استاد است. اینجاست که هنر استاد نمایان می شود که چگونه بتواند فضای خاص خود را خلق کند؛ به گونه ای که به دیگر جنبه های تکنیکی هنر تلاوت آسیبی نرسد و نیز مخاطب را شیفته تفکر در آیات کند و یک پله او را بالاتر ببرد و در لذت و سرور درونی خود او را شریک سازد.


شاهکارها (بدون اولویت):

شاهکار اول

شاهکار دوم

شاهکار سوم

شاهکار چهارم

شاهکار پنجم

ویدیو


کلیدواژه: قرآن کریم، هنر، موسیقی، تکنیک، فرم، محتوا، مخاطب، اثر هنری



(1): مصطفی اسماعیل قاری مصری است که به همراه عبدالباسط و محمد صدیق المنشاوی یکی از ارکان ثلاثه خیمه ی هنر تلاوت را تشکیل می دهد.


۰۳ خرداد ۹۷ ، ۲۲:۳۰ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
mohammadreza bahadori

مقاله: فضاسازی در آثار هیچکاک

فضاسازی در آثار هیچکاک

نگارنده: محمدرضا بهادری

یادداشت نگارنده:

چند وقت پیش بود که مناظره ای بر سر سینمای روشنفکری بین آقای آذرپندار و امید روحانی برگزار شد. در همان مناظره آقای آذرپندار به سینمای آوینی اشاره کرد و بحث او درباره هیچکاک. کنجکاو شدم ببینم آوینی -که معمولا او را با سینمای دینی می شناسیم- با هیچکاک چه نسبتی دارد. آوینی مقاله ای دارد با عنوان "عالم هیچکاک" که در آن عنوان "استاد مطلق سینما" را به او اطلاق می کند.به هر حال آوینی دعوایش برسر هیچکاک هرچه که بود -که توصیه می کنم دوستان حتما این مبحث را پیگیری کنند-؛ این آشنایی با آثار هیچکاک فتح بابی شد برای این مقاله و بحث فضاسازی که خدمت شما تقدیم می کنیم.

ادامه مطلب...
۲۸ آذر ۹۶ ، ۱۵:۰۰ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
mohammadreza bahadori

مقاله: درآمدی بر رمز و رمزپردازی در معماری دوران اسلامی

درآمدی بر رمز و رمزپردازی در معماری دوران اسلامی

نویسندگان:

محمد منان رئیسی، عبدالحمید نقره کار، کریم مردمی

ادامه مطلب...
۱۴ مهر ۹۴ ، ۱۰:۱۳ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
mohammadreza bahadori

مقاله : مقدمه ای بر معنای سمبولیسم در هنر اسلامی

عنوان : مقدمه ای بر معنای سمبولیسم در هنر اسلامی

نویسنده : شهریار زرشناس

مجله سوره ، دوره سوم، شماره چهارم

دانلود

۲۴ دی ۹۳ ، ۱۳:۵۹ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
mohammadreza bahadori

درد و دلی با اهل دل!

حالش خیلی عجیب بود فهمیدم با بقیه فرق میکنه

گفت : یه سوال دارم که خیلی جوابش برام مهمه

گفتم :چشم، اگه جوابشو بدونم، خوشحال میشم بتونم کمکتون کنم

گفت: دارم میمیرم

گفتم: یعنی چی؟

گفت: یعنی دارم میمیرم دیگه

گفتم: دکتر دیگه ای، خارج از کشور؟

گفت: نه همه اتفاق نظر دارن، گفتن خارج هم کاری نمیشه کرد.

گفتم: خدا کریمه، انشالله که بهت سلامتی میده

با تعجب نگاه کرد و گفت: یعنی اگه من بمیرم، خدا کریم نیست؟

فهمیدم آدم فهمیده ایه و نمیشه گول مالید سرش

گفتم: راست میگی، حالا سوالت چیه؟

گفت: من از وقتی فهمیدم دارم میمیرم خیلی ناراحت شدم

از خونه بیرون نمیومدم، کارم شده بود تو اتاق موندن و غصه خوردن،

تا اینکه یه روز به خودم گفتم تا کی منتظر مرگ باشم،

خلاصه یه روز صبح از خونه زدم بیرون مثل همه شروع به کار کردم،

اما با مردم فرق داشتم، چون من قرار بود برم و انگار این حال منو کسی نداشت،

خیلی مهربون شدم، دیگه رفتارای غلط مردم خیلی اذیتم نمیکرد

با خودم میگفتم بذار دلشون خوش باشه که سر من کلاه گذاشتن، آخه من رفتنی ام و اونا انگار نه

سرتونو درد نیارم من کار میکردم اما حرص نداشتم

بین مردم بودم اما بهشون ظلم نمیکردم و دوستشون داشتم

ماشین عروس که میدیدم از ته دل شاد میشدم و دعا میکردم

گدا که میدیدم از ته دل غصه میخوردم و بدون اینکه حساب کتاب کنم کمک میکردم

مثل پیر مردا برا همه جوونا آرزوی خوشبختی میکردم

الغرض اینکه این ماجرا منو آدم خوبی کرد و ناز و خوردنی شدم

حالا سوالم اینه که من به خاطر مرگ خوب شدم و آیا خدا این خوب شدن رو قبول میکنه؟

گفتم: بله، اونجور که یادگرفتم و به نظرم میرسه آدما تا دم رفتن خوب شدنشون واسه خدا عزیزه

آرام آرام خدا حافظی کرد و تشکر

داشت میرفت

گفتم: راستی نگفتی چقدر وقت داری؟

گفت: معلوم نیست بین یک روز تا چند هزار روز!!!

یه چرتکه انداختم دیدم منم تقریبا همین قدرا وقت دارم. با تعجب گفتم: مگه بیماریت چیه؟

گفت: بیمار نیستم!

هم کفرم داشت در میومد وهم ازتعجب داشتم شاخ دار میشدم گفتم: پس چی؟

گفت: فهمیدم مردنیم،

رفتم دکتر گفتم: میتونید کاری کنید که نمیرم گفتن: نه گفتم: خارج چی؟ و باز گفتند : نه!

خلاصه ما رفتنی هستیم کی ش فرقی داره مگه؟

باز خندید و رفت و دل منو با خودش برد

حدیث امام صادق علیه السلام :

 

ذِکرُ المَوتِ یُمیتُ الشَّهَواتِ فی النَّفسِ ، و یَقلَعُ مَنابِتَ الغَفلَة ِ، و یُقَوّی القلبَ بمَواعِدِ اللّه ، و یُرِقُّ الطَّبعَ ، و یَکسِرُ أعلامَ الهَوى و یُطفِئُ نارَ الحِرصِ ، و یُحَقِّرُ الدُّنیا؛

 

یاد مرگ، خواهش هاى نفس را مى میراند و رویشگاه هاى غفلت را ریشه کن مى کند و دل را با وعده هاى خدا نیرو مى بخشد و طبع را نازک مى سازد و پرچم هاى هوس را درهم مى شکند و آتش حرص را خاموش مى سازد و دنیا را در نظر کوچک مى کند.

بحار الأنوار(ط-بیروت) ج6، ص133، ح32 - {شبیه این حدیث در مصباح الشریعه ص171 }

نزدیک غروب جمعه است اموات یادمون نره...جای خودمونم همینطور...

التماس دعا...

۲۷ آذر ۹۳ ، ۲۱:۳۸ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
mohammadreza bahadori

معرفی معمار : فرهاد احمدی

برای دانلود این تصویر اینجا کلیک کنید.

۱۳ آذر ۹۳ ، ۰۹:۵۴ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
mohammadreza bahadori

پیرامون شهرسازی امروز ایران

 


شهر ایرانی؛ گفت و گوی شیخی، کلانتری و پودراتچی

   محمد شیخی: مدیریت شهری تقلیدی در ایران اغلب شهرها را با دو خیابان عمود بر هم که از مرکز شهر شروع می شود، به صلیب کشیده است. این نوع مدیریت بدون ریشه داشتن در بوم ایران موجب انقطاع تاریخی شهرهای ما شده است.

عبد الحسین کلانتری: تلقی رایج این است که اگر ما فضا و کالبد شهر را مدیریت کنیم، باقی قضایا خود به خود درست خواهد شد. در حالی که شهر امتداد انسان است و نه برعکس. وقتی خاطره جمعی که پیرامون یک مکان شکل می گیرد با بولدوزر خراب می شود، در اصل «منِ هویتی» از بین می رود.

مصطفی پودراتچی: ما همیشه توسعه را می پذیریم و سپس دربارۀ مدیریت شهری سخن می گوییم. اما به نظر می رسد که باید نقد را از گزاره های اساسی توسعه که موجد چنین نوع مدیریت شهری است آغاز کنیم.

نشستِ "شهر ایرانی"، 27 بهمن92، در دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه علامه طباطبایی برگزار گردیده است.

قسمت اول

قسمت دوم

منبع : simafekr.tv

۰۴ آذر ۹۳ ، ۱۳:۱۸ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
mohammadreza bahadori